The title of your home page You could put your verification ID in a comment Or, in its own meta tag Or, as one of your keywords

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی ، فرهنگی ، صنفی دیده بان دانشگاه پیام نور بروجن

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی ، فرهنگی ، صنفی دیده بان دانشگاه پیام نور بروجن

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی،فرهنگی،صنفی دیده بان
-------------------------------------------------
دیده بان به رشد علمی و زیبا شدن قلم شما می اندیشد ، زیبا نویسی را زیبنده شما می داند ، یک رو بودن حتی درنوشتن را لازم میداند ، بیان دیدگاه نویسندگانش را نشانگر هم نظری با آنان نمی داند اما معتقد است زیبایی اندیشه و سرایت آن به نوشتن ، همه را خوشحال می کند . منتظر صدا ، قدم و قلم شما درایمیل ، وبلاگ و سامانه پیامکی هستیم .

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ما برای کسب مدرک آمدیم» ثبت شده است

این ره که می رویم به ترکستان است !

| دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۰۷ ب.ظ

تجمل گرایی

وای خدای من... نگو ... وقتی به عید و نوروز و قبل عید و ماه اسفند فکر میکنم ، به خودم میگم چی میشد اصلاً عیدی در کار نبود؟ اینجوری بهتر نبود؟ چشم وهم چشمیا کمتر نبود؟ جنس بُنجل و بی کیفیت خریدن و انبار کردن کم تر نبود؟ زندگی راحت تر نبود؟آسایش وآرامش بیشتری تو زندگیامون حس نمی شد؟ خدا وکیلی یه نگاه به دور و برمون ، نه به اون دور دورا، نه! ... به خودمون بندازیم . با رسیدن یه سال نو  یه  روز نو یه فصل  تازه چیکار می کنیم ؟اول از همه  دنبال  دورانداختن و خریدن هستیم . لباس چی بخرم؟ چه رنگی باشه؟ چه مدلی باشه ؟ چه تعداد باید بخرم؟ از وسایل خونه چیارو باید دور بندازم؟ در اصل چه چیزایی از دیدمون دِ موده شده ؟ چه چیزایی باید جایگزینشون کنیم؟ چه مارکی داشته باشه.و إلی آخر...حتماً باید امسال فرشامون رو عوض کنیم! رنگ مبلمون قدیمیه! ظروف پذیرایی مون قدیمی و تکراری شده! دربهترین حالات؛ اونم تازه به خاطرکمبود  بودجه اگه نتونستیم فرشا و مبلامون رو عوض کنیم باید زنگ بزنیم فلان قالی شویی معروف تا بشورنشون...فکر میکنید وقتی میگن مردمِ مصرف گرا یعنی چی؟ چرا مردمانی مصرف گرا شدیم؟این چشم وهم چشمیا داره چه به روز زندگی مون میاره؟

ما برای کسب مدرک آمدیم

| چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

بسمه تعالی

ما برای کسب مدرک آمدیم            نی برای درک مطلب آمدیم!!!

طنز شب امتحان

 

حکایت شده است که جوانانی در قرن 21، مصادف با دی ماه سال 1392 درکشور ایران ، در شبهای امتحان همچون پروانه ای به دور تک چراغ روشن اتاق می چرخند و از سر تواضع و فروتنی بسیار، شب را تا صبح به تفکر و تفحص در نکته های ریز و درشت جزوه های صد من یک غاز، به مبارزه با خواب می پردازند. اما غافل ازاین که این موجود حریص در وجود هر دانشجوی با وجودی نهایتاً باتری های  در شارژ زده بر اثر امیدهای واهی در طول ترم را به اتمام خواهد رساند و موجب پریشانی و کم کم گرم شدن چشم ها و در مرحله ی بعد ، سقوط به دام خواب را فراهم خواهد کرد.

درهمین گیر و دار ، یکی از اعضای اتاق(درخوابگاه) داوطلبانه دُم به تله می دهد ، وبرای فراهم نمودن چای پررنگ  در حدی که جوّ قهوه را انتقال دهد ؛ به سوی آشپزخانه راهی می شود و با یک فلاسک برمیگردد. که یکباره یکی ازدوستان خودرادرحالی که چوب کبریت بین پلکهایش قرارداده می بیند ؛ اما دوستش اورا نمی بیند ...