The title of your home page You could put your verification ID in a comment Or, in its own meta tag Or, as one of your keywords

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی ، فرهنگی ، صنفی دیده بان دانشگاه پیام نور بروجن

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی ، فرهنگی ، صنفی دیده بان دانشگاه پیام نور بروجن

ماهنامه دیدبان

ماهنامه سیاسی،فرهنگی،صنفی دیده بان
-------------------------------------------------
دیده بان به رشد علمی و زیبا شدن قلم شما می اندیشد ، زیبا نویسی را زیبنده شما می داند ، یک رو بودن حتی درنوشتن را لازم میداند ، بیان دیدگاه نویسندگانش را نشانگر هم نظری با آنان نمی داند اما معتقد است زیبایی اندیشه و سرایت آن به نوشتن ، همه را خوشحال می کند . منتظر صدا ، قدم و قلم شما درایمیل ، وبلاگ و سامانه پیامکی هستیم .

آخرین نظرات

ما برای کسب مدرک آمدیم

| چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

بسمه تعالی

ما برای کسب مدرک آمدیم            نی برای درک مطلب آمدیم!!!

طنز شب امتحان

 

حکایت شده است که جوانانی در قرن 21، مصادف با دی ماه سال 1392 درکشور ایران ، در شبهای امتحان همچون پروانه ای به دور تک چراغ روشن اتاق می چرخند و از سر تواضع و فروتنی بسیار، شب را تا صبح به تفکر و تفحص در نکته های ریز و درشت جزوه های صد من یک غاز، به مبارزه با خواب می پردازند. اما غافل ازاین که این موجود حریص در وجود هر دانشجوی با وجودی نهایتاً باتری های  در شارژ زده بر اثر امیدهای واهی در طول ترم را به اتمام خواهد رساند و موجب پریشانی و کم کم گرم شدن چشم ها و در مرحله ی بعد ، سقوط به دام خواب را فراهم خواهد کرد.

درهمین گیر و دار ، یکی از اعضای اتاق(درخوابگاه) داوطلبانه دُم به تله می دهد ، وبرای فراهم نمودن چای پررنگ  در حدی که جوّ قهوه را انتقال دهد ؛ به سوی آشپزخانه راهی می شود و با یک فلاسک برمیگردد. که یکباره یکی ازدوستان خودرادرحالی که چوب کبریت بین پلکهایش قرارداده می بیند ؛ اما دوستش اورا نمی بیند ...

بله! قربانی اول خود را به دست سرنوشت سپرد...

 بعد از صرف چای با توهّم  قهوه عضو دیگری از اتاق اقدام به کارغیراخلاقی می کند،این یعنی یک مورد اضطراری ، خودزنی!! اول چند کشیده ی آبدار،بعد نشگون گرفتن ازنقاط حساس بدن وهنگامی که با ناامیدی روبه رو ش،د سر خود را به دیوارمی کوبدبا خود اینگونه زمزمه میکند:غلط کردم،درحال کشتن خواب هستم . در نهایت  دست خود را در بخاری فرو می دهد...و در مجموع همه ی این دردها دل را به دریا می زند و....

حالا تنها دو، سه نفرباقی مانده اند که برای زنده ماندن(بیدارماندن) تا رسیدن به قله های مرتفع خوشبختی ودست یافتن به یک نمره ی قبولی باهم به رقابت می پردازند.با دیدن این شرایط واین که توهّم قهوه هم کاری از پیش نبرد ؛ داوطلب دوم  وارد عمل شده و فکربکری به ذهنش خطور می کند و با سرعت نور به سمت یخچال می رود و با یک پارچ آب هویج به اتاق بازمی گردد.همه ی هم اتاقی ها با دیدن آب هویج بارقه ی امیدی در قلبشان روشن می شود.و سر از پا نشناخته به سوی اوحمله می کنند.وبه نوبت پارچ را سرمی کشند وازقدرت بینایی فوق العاده ی آب هویج بهره می برند. ای دریغا که  معجزه ی آب هویج هم کم کم رنگ می بازد. و باز همان آش وهمان کاسه....

دراین حین یکی ازهم اتاقی ها اقدام به اعتراف کرده و از یکی ازآرزوهای محال طول تحصیلات می گوید:امروزازاینجامی خونم فردابقیشو ودیگرهیچ ...

ودرادامه همه باهم یک دل و یک صدا ذکر شریف "غلط کردم" را سر می دهند و دراین میان یکی ازعلمای اهل فن با مشتی گره کرده؛ ندا سر می دهد :"درست است که ما مشروطه را ندیده ایم ولی خودمان باهم آن رارقم خواهیم زد".واین چنین بود که بار دیگر جرقه ی مشروطه خواهی از نوع نوین آن، در زمینه ی علمی توسط عده ای هم اتاقی دردل دانشگاه زده شد. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی