کتاب فارسی ...
| پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۳ ق.ظ
گاو ماما میکرد.گوسفند بع بع می کرد.سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آمد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن میکند.او هر روز به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
- ۰ نظر
- ۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۹:۳۳